مرحوم رجبعلی خیاط ذکری به شاگردانش می آموخت که توسط آن خدمت امام زمان (عج)تشرف پیدامی کنند یکی ازشاگردانش بعدازاینکه ذکر رابه جا می آورد خدمت حضرت می رسد اما نمی فهمد ومتوجه نمیشود باامام زمان (عج)ملاقات کرده است .
خدمت جناب شیخ میرسد .عرض میکند من چهل شب ذکرنورانی آیه هشتادم سوره اسرا راصدبارخواندم اما خدمت امام زمان نرسیدم.
شیخ رجبعلی توجهی می کندمی فرماید:
یادت هست ازمحل کارت ازپله ها آمدی بیرون وقتی وارد خیابان شدی آقای سید جوان وزیبارویی که درگونه راستش خالی به مانند ماه شب چهارده داشت . به اوسلام کردی واو جواب توراداد.
گفت :بله چنین ملاقاتی داشتم.
فرمود :ایشان امام زمان (عج)بود.منتها تودیدی ونشناختی.
مولای من :
کی میشود جام تمام لحظه هایم ازحضورتولبریزشود.